علل تاخیر و یا گریز جوانان به خصوص دختران جوان از ازدواج را مى توان دلایل عدیده ای دانست ، اما در این دو مقاله قصد داریم به 4 مورد شایع آن بپردازیم . در این مقاله دو علت گریزدختران جوان از ازدواج را مورد بررسی قرار می دهیم و در مقاله ی بعد به دو علت دیگر خواهیم پرداخت:
1ـ ادامه تحصیلات در سطوح عالى
از موانع عمده اى که در سر راه ازدواج بسیارى از جوانان مطرح است، ادامه تحصیلات در سطوح عالى است. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعى براى دانشجویى و فن آموزى رخ نماید ، در خور تامل و بررسى است، ولى به نظر مى رسد که شاید بتوان با قدرى تدبیر و چاره اندیشى با آن به طور شایسته کنار آمد.
ازدواج به لحاظ گوناگون عاطفى، اخلاقى، روانى و نیز جسمى نیاز جدى انسان است و استعدادهاى مختلف عقلى و عاطفى او در سایه ی پیمان زناشویى شکوفا شده و به بار مى نشیند ، موقعیت و شخصیت اجتماعى فرد به طور کامل با ازدواج شکل مى گیرد ، احساس مسوولیت و تعهد اجتماعى در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد مى یابد. با این وصف عاقلانه نیست، انسانى خود را از این همه ی مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه هاى مختلف از آن سر باز زند.
البته اگر کسى بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحریکات جنسى به دور داشته و همه ی حواس و توجه خود را به سوى تحصیل دانش معطوف سازد ، شاید کناره گیرى از ازدواج مشکل جدى براى او به بار نیاورد ، ولى شخصى که از چنین تسلطى بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست، عواقب دورى گزیدن از ان براى او بسیار زیان بار و گاهى هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود.
و لذا مى توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالى، این کار را با یکى از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید :
ـ طولانى بودن دوران عقد.
ـ عقد موقت با اطلاع و موافقت والدین.
ـ گنجاندن شرط موافقت و همکارى شوهر براى ادامه تحصیل در عقد ازدواج.
– کنترل و جلوگیرى از داشتن فرزند براى مدتى با توافق دو طرف.
ـ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگى همراه با قناعت و ساده زیستى.
2 – نبود خواستگار دلخواه
در سنین بالاترسخت گیری در انتخاب به سرحد وسواس مى رسد و به تدریج نکاتى ریز و غیر قابل اعتنا جاى مهمى را به خود اختصاص مى دهد و دستیابى به همسر مطلوب به آرزویى تبدیل مى شود که به آسانى قابل تحصیل نیست.
دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتى پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه ، بیشتر در پى اطفاى غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگى مشترک و چگونه بودن آن مى اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگی ها و اوصاف شریک زندگى خود به تامل و محاسبه مى پردازند.
به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر مى شود و قواى عقلى و فکرى تقویت مى گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویى به نیاز جنسى در دایره ی محاسبات و آینده نگرى انسان وارد مى شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشترى، فکر و حواس او را به خود مشغول مى سازد.
البته این کار در جاى خود خوب، پسندیده و لازم است و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولا در سنین کمتر از پسران به وقوع مى پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه ی کافى براى زندگى و معاشرت زناشویى نیاموخته اند و از سوى دیگر اختیار طلاق نیز، جز در موارد معین، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولى صورت پذیرد، تا سرنوشت آینده و زندگى آنان با دوراندیشى و احتیاط پدر، که از تجربه و احاطه بیشترى نسبت به مسایل زندگى و ضروریات و لوازم آن برخوردار است، تامین شود و با نزدیک نگرى و ناپختگى و پیروى از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامى نگردد-
ولى گاهى در سنین بالاتر این قضیه به سرحد وسواس مى رسد و به تدریج نکاتى ریز و غیر قابل اعتنا جاى مهمى را در این مجموعه به خود اختصاص مى دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم مى شود)) به تدریج دستیابى به چنین همسر مطلوبى به آرزویى تبدیل مى شود که به آسانى قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایى پس از افول غریزه و سستى آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانى و غالبا نرسیدن به خواسته ی واقعى خود ، احساس ناکامى و شکست کرده و خود را از قافله ی زندگى انسانى عقب مانده مى یابند.
این نکته را باید توجه داشت که انسانهاى معمولى خالى از عیب و نقص نیستند. هنر زندگى کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایى در وجودشان نباشد ، بلکه هنر زندگى در این است که با سرپنجه ی تدبیر، صفا، محبت و ایثار، نقایص و کمبودهاى جزیى و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات، ویژگیها و شرایط اصلى و اساسى قرار گرفته و از ان چشم پوشى شود.
قران کریم مى فرماید:
((هن لباس لکم و انتم لباس لهن));
آنان[ زنان] پوشش شمایند و شما نیز پوششى براى آنان هستید.(1)
همچنان که لباس عیب بدن را مى پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشى نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعى و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند.
1ـ گریز از مسئولیت پذیرى
خانواده ، بهترین میدان عمل و رو به رویى با دشواری ها و مسایل جدى حیات است .
بسیارى از اینکه پذیرش ازدواج و اقدام به تشکیل خانواده، همراه با قبول مسوولیتى بزرگ، در اداره ی زندگى، رفت و آمدها، ارتباطات جدید ، خواسته هاى همسر و احیانا برخى نزدیکان او و در نهایت بچه دارى و تربیت فرزند است در هراسند و این قضیه گاهى آن چنان در دیدگاه شان دشوار و سنگین جلوه مى کند که برخى اساسا از آن منصرف شده و یا با نگرانى و اضطراب به سوى آن قدم مى گذارند.
ولى باید توجه داشت که تا انسان مستقیما وارد عرصه زندگى نشود و با مشکلات آن درگیر نشود ، نمی تواند از خامى به در آید و به موجودى مفید تبدیل شود . خانواده ، بهترین میدان عمل و روبه رویى با دشواری ها و مسایل جدى حیات است .
به گفته یکى از نویسندگان بزرگ عرب: ((گاهى نبرد از ضروریات زندگى به شمار مى رود، زیرا اگر نبرد به طور مطلق در زندگى وجود نداشته باشد ، روح آدمى سست و بى حال مى گردد همان طور که جسمش در صورت کناره گیرى از حرکات سنگین رفته رفته کم طاقت و بى مایه مى شود.))(1)
همان نویسنده مى گوید: ((خانواده تنها نیاز روانى براى زن و مرد نیست بلکه براى آن که کودکان نیز بر پایه محکمى تربیت شوند کمال ضرورت را دارد. جوان نورسیده ایامى را با غرور و راحت طلبى مى گذراند و گمان مى کند که علاقه اى به تولید نسل ندارد. گاهى این گمان با مرفه بودن وضع اقتصادیش نیز تقویت مى یابد ولى زمانى نمى گذرد که یک شکاف وسیع در وجود خود و در زندگیش مى بیند. شکافى که جز با گریه و شیون کودک نمى توان آن را با چیز دیگرى پر کرد. در اینجا از گذشته پشیمان شده و بسى تاسف مى خورد ، که چرا عمر کوتاه خود را با تولید نسل جبران نکرد و فرزندى نیاورد تا وجود او را در طى قرنها امتداد دهد. ممکن است فرض کنیم که مرد براى خود اندیشه یا کارى بتراشد که با سرگرم شدن به آن، از این نداى باطنى منصرف گردد ، ولى زن چه؟ آیا مى تواند بدون کودک زندگى سعادتمند و خوشى داشته باشد؟
کودک در واقع جزیى از وجود زن است و از عصاره ی جانش یعنى از خون و سپس از شیر که آن هم از خون اوست، تغذیه مى کند. همچنین کودک جزیى از سازمان روانى وى مى باشد ، به طورى که اگر فرزند نیاورد پیش خود احساس مى کند که ناقص است.))(2)
2ـ مسایل معیشتى
برخى از بانوان بر این باورند که همسر آینده ی آنان باید از هم اکنون، آنچه لازمه ی یک زندگى کامل و پیشرفته است را دارا باشد، شغل مناسب، درآمد خوب، مسکن شخصى، اتومبیل و امثال آن.
البته داشتن امکانات زندگى، خود یک امتیاز و نقطه ی مثبت است ولى آیا مى توان آن را تا حدى که تصمیم به اصل ازدواج را خدشه دار کند ، مهم به حساب آورد؟ توجه زیاد به مادیات، ازدواج را مشکل می کند.
قرآن کریم پس از دستور به ازدواج مى فرماید:
((ان یکونوا فقرا یغنهم الله من فضله …));
اگر آنان ـ که باید ازدواج کنند ـ تنگ دست باشند ،خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز خواهد ساخت.(3)
بسیارى از خانواده ها در آغاز زندگى، از امکانات کافى برخوردار نبودند ولى پس از مدتى به وضعیت معیشتى خوب و مطلوبى رسیده اند. همچنان که عکس آن نیز بسیار است. چه بسا خانواده هاى برخوردارى که در اثر یک حادثه از همه چیز ساقط شدند و حتى به کمک و مساعدت دیگران نیازمند گردیدند.
بنابراین نه دارندگان، تامینى براى تداوم این وضع دارند و نه دست تقدیر مهر ندارى را براى همیشه بر جبین ناداران نقش زده است.
اسحاق بن عمار مى گوید: ((به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حدیثى را مردم نقل مى کنند آیا درست است یا نه؟ که مردى به حضور پیامبر گرامى شرف یاب شد و از نیازمندى خود به آن حضرت شکایت کرد. رسول خدا(ص) او را به ازدواج فرمان داد. بار دیگر آمد همان دستور را شنید و تا سه بار این قضیه تکرار شد. امام صادق(ع) فرمودند: این گزارش درستى است. سپس فرمود: روزى با زنان و عیال است.))(4)
روایات دیگرى نیز به همین مضمون از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است.(5)
البته مقصود از این سخنان این نیست که تنها ازدواج براى بهبود وضعیت معیشت کافى است و هر کس بدین کار اقدام کند به ضرورت، وضع معاشش رو به بهبود مى گذارد ، بلکه مقصود این است که در زنجیره ی علل و اسباب روزى، این موضوع جایگاه مهمى را به خود اختصاص داده است.
پىنوشتها:
1ـ محمد قطب, انسان بین مادیگرى و اسلام, ترجمه: سیدخلیل خلیلیان, انتشارات اسلامى, تهران, ص252.
2ـ همان, ص251.
3ـ سوره نور, آیه 32.
4ـ وسائل الشیعه, ج14, ابواب مقدمات نکاح, باب 11, ح4, ص24.
5ـ همان, باب 10, 11.
منبع : پیام زن
نویسنده : سیدمهدى موسوى کاشمرى
پىنوشت :
1ـ سوره بقره, آیه 187.