هدف از خلقت هستى و به دنبال آن خلقت انسان ، رساندن انسان به نقطه کمال و وصول او به بالاترین رتبه انسانى ، یعنى مقام قرب و عبودیت است . از این رو انسان فطرتا موجودى کمال جو و سعادت طلب است و همواره در پى رشد و پرورش استعدادهاى درونى و فطرى خویش است .بدیهى است که مسئله سعادت و خوشبختى و اندیشیدن در راه هاى رسیدن به آن ، از مباحثى است که ذهن هر انسان پویا و طالب رشد و تعالى را آرام ننهاده و همچون آبى گوارا ، سرشت تشنه او را به سوى خود فرا مى خواند.
استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى در کتاب خود می آورد:
واتوا البیوت من اءبوابها و اتقوا الله لعلکم تفلحون (1)
پسندیده آن است که به خانه ها از درها وارد شوید و از خدا بترسید ، تا رستگار شوید.
این دستورالعمل در آغاز بسیار ساده به نظر مى رسد ، چرا که هر عاقلى مى داند براى ورود به خانه باید از راه ورودى آن استفاده نمود ، اما آیه در صدد بیان مطلبى شیرین تر است ، و آن این که تنها خانه نیست که در مخصوص داشته ، بلکه زندگى ، خوشبختى و حیات طیب نیز در مخصوص به خود را دارد.
بسیارى از افراد ، تمام عمر را در پس دیوار زندگى گذرانده و در سعى و تلاش براى رسیدن به محوطه خوشبختى ، آب در هاون مى کوبند و سرانجام ، دچار همین تزلزل اعتقادى شده و وجود گوهر سعادت را منکراند ، در حالى که خداوند سبحان در دو جمله ، مدخل خوشبختى و برخوردارى از حیات طیب را نشان داده است ، آنجا که مى فرماید:
الذین امنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن ماب (2)
کسانى که ایمان آورده و عمل صالح و نیکو انجام مى دهند ، (یعنى از در مخصوص زندگى وارد مى شوند) خوشا زندگی شان و نیکو باد فرجام شان .
هر گونه لذتى خوشبختى نیست . چه بسا لذت هایى که مانع از لذت شیرین تر شده و یا مقدمه اى براى رنجى دردناک تراند.
رابطه خوشبختى و لذت :
برخى ، کامیابى از امکانات موجود و رسیدن به لذت هاى ظاهرى و باطنى انسان را خوشبختى دانسته و محروم بودن از آنها را رنج و شقاوت بر شمرده اند. حتى بسیارى از کسانى که باورهاى دینى دارند و با همین باورها زندگى مى کنند نیز دچار این اشتباه شده و دست یافتن به این لذت ها را اوج خوشى خود مى دانند ، حال آن که پس از مدتى و گاه پس از رسیدن به این لذت هاى ناپایدار ، دچار پشیمانى شده و راه را از چاه تشخیص مى دهند. در حالى که انسان خوشبخت کسى است که هرگز از رسیدن به سعادت ، دچار پشیمانى نشده و حسرت ایام گذشته را به دل راه نمى دهد.
لذت ، مقارن با خوشبختى است و هر مرحله اى از سعادت و خوشى زندگى ، لذتى را به همراه دارد ، اما نیل به هر گونه لذتى خوشبختى نیست . چه بسا لذت هایى که مانع از لذت شیرین تر شده و یا مقدمه اى براى رنجى دردناک تراند.
رابطه خوشبختى و آرزو:
جمعى دیگر چنین پنداشته اند که سعادت و خوشبختى انسان در تحقق یافتن آرزوهاى اوست ، چنان که بیشتر مردم در بیان خوشبختى خود ، آرزوها و نیل به آنها را بیان مى کنند و سعادت کامل را براى کسى مى دانند که به تمام آرزوهاى خود رسیده است و اگر به بخشى از آنها رسیده باشد به همان اندازه آن شخص را خوشبخت مى دانند و کسى را که به هیچ یک از آرزوهاى خود دست نیافته باشد ، بدبخت و بیچاره مى دانند.
در پاسخ به چنین پندارى باید گفت که آرزو با خوشبختى در ارتباط است ولى نیل به آرزوها ضامن سعادت انسان نیست . امید و آرزو سبب تحرک و تلاش انسان مى شود. انسان در آرزوى سعادت و براى رسیدن به آن ، به سختی هاى روحى و جسمى تن در مى دهد اما با این همه ، اسلام از یک سو به محدود کردن آرزوها دستور داده ، و از سوى دیگر عمیق کردن آنها را سفارش نموده است .
امام على (علیه السلام ) – آگاه ترین مرد عالم اسلام پس از ورود رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم – در بیان معیارهاى خوشبختى انسان ، به کوتاهى آرزوها اشاره نموده و مى فرماید:
طوبى لمن قصر اءمله و اغتنم مهله (3)
خوشا به حال کسى که آرزوهاى خود را کوتاه کند و فرصت هایش را غنیمت شمارد.
همچنین آرزوى آدمى ، تابع میزان فهم و علم اوست . انسان همواره در آرزوى چیزهایى است که آنها را سودآور مى بیند و بسیارى از راه هاى خوشبختى را آرزو نمى کند ، چرا که آنها را نمى شناسد یا آنها را به ضرر خود مى پندارد و این دو مسئله ناشى از جهل انسان و فقر معنوى اوست .
قرآن کریم با تکیه بر این مطلب مى فرماید:
عسى اءن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى اءن تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و اءنتم لا تعلمون(4)
بسا چیزى را ناخوش بدارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن برای تان بد است . خدا مى داند و شما نمى دانید.
رابطه خوشبختى و رضایت :
دسته سوم خوشبختى هر فرد را، رضایت و خشنودى او از وضع موجودش مى دانند. بر این اساس ، رضایت ، یعنى خشنودى از حال و مرتبه اى که در آن هستیم . مرحله اى که پس از تحقق یافتن آرزو قرار دارد.
در حالت رضایت ، پشیمانى راه ندارد ، چرا که فرض ما بر این استوار است که شخص از وضع موجود راضى است .
رابطه خوشبختى و نبود رنج :
در تمام موارد قبل ، خوشبختى و سعادت را یک امر وجودى دانسته و درباره ی آن بحث نمودیم ، اما اگر سعادت را امرى عدمى معنا کنیم یعنى ، سعادت را معادل با نبودن رنج و درد بیان کنیم – چنانچه این فکر در بین بیشتر مردم رایج است – آیا به تعریف درستى از سعادت دست یافته ایم ؟
واقعیت این است که این دیدگاه ، ناشى از جهل و عدم آشنایى انسان با حکم الهى است .
آدمى هر روز در کنار خود بسیارى از رنج ها و مصیبت ها را مى بیند که مقدمه اى براى رسیدن او به خوشی هاى بیشتر و بالاتر مى شود.
چه دردها و بیماری هایى که خود درمان و سدى در برابر دردهاى بى درمان در انسان خواهد بود ، چرا که سبب اختراع ابزار و امکاناتى شده است که به وسیله آن ابزار، از دردها و امراض ناگوارتر جلوگیرى به عمل مى آید.
رابطه خوشبختى و کمال :
سعادت ارتباطى نزدیک و همسان با کمال دارد و به گفته ابن سینا (که استاد شهید مرتضى مطهرى نیز بر آن صحه نهاده است ) (5):
سعادت ، عبارت از به فعلیت رسیدن استعدادهاى انسان به طور یکنواخت و هماهنگ است ، که موجب کمال انسان مى شود. یعنى فعلیت یافتن استعدادهاى روحى در مراحل عبادى ، سلامت نفس در مسائل اقتصادى ، رام نمودن هواى نفس در بعد اخلاقى و به دوش کشیدن وظایف اجتماعى ، که شرع ، عقل و وجدان بر عهده ی او نهاده است . خوشى زندگى ، یعنى وصول به حد اعلاى این مراتب که همواره با لذت ، رضایت ، سرور و خوشحالى روحى همراه باشد.
پی نوشت ها :
1- سوره بقره : آیه 189.
2- سوره رعد: آیه 29.
3- غررالحکم : 4/240/5948.
4- سوره بقره : آیه 216.
5- نقدى بر مارکسیسم : 278.
منبع : تلخیص شده از کتاب ” سیماى خوشبختى ” – نویسنده : حمید رسائى