خلاقیت ، بزرگترین عصیان در عالم هستی است . برای خلق کردن باید از همه ی قید و بندها رها شد ، و گر نه خلاقیت تو، چیزی جز تقلید و نسخه برداری نخواهد بود : فقط یک نسخه ی بدل ! تو فقط هنگامی می توانی خلاق باشی که فردیت خویشتن را دریابی . تو به عنوان بخشی از روان شناسی عامه ی مردم نمی توانی چیزی خلق کنی.
روان شناسی عامه ی مردم غیر پویا و غیر خلاق است ، چون زندگی کسالت آوری را سپری می کند : هیچ رقص و سرود و تفریحی نمی شناسد : از این روی قالبی و فاقد قوه ی ابتکار است .
فرد خلاق نمی تواند راه رفته را طی کند : باید راه خود را در میان جنگلهای انبوه زندگی بیابد . باید تنها گذر کند : باید از ذهن توده ی مردم ، از روان شناسی عامه ی مردم ، مبرا و متمایز باشد . ذهن جمعی ، پست ترین ذهن در دنیاست – حتی افراد به اصطلاح احمق هم از حماقت جمعی برترند . اما هیچ جمع گرایی از بازار رشوه گری برخوردار است ، به این معنی که فقط برای افرادی احترام و افتخار قائل است که مصرانه راه ذهن جمعی را تنها راه صحیح بدانند .
در گذشته ، افراد خلاق : نقاشان ، موسیقی دانان ، شاعران ، مجسمه سازان – صرفا از روی ضرورت محض مجبور بودند از حسن شهرت و احترام چشم بپوشند . آنها مجبور بودند زندگی سنت شکنانه ای را در پیش بگیرند . زندگی یک خانه به دوش – این تنها راه ممکن برای بروز و ظهور خلاقیت آنان بود . در آینده دیگر لزومی به این کار نیست . اگر حقیقت نهفته در این گفته ها را با دل و جان احساس کنید ، آنگاه در آینده هر کس می تواند به عنوان فردی شاخص زندگی کند . دیگر نیازی به زندگی سنت شکنانه نیست . زندگی سنت شکنانه محصول فرعی یک زندگی جزمی ، متحجر و قراردادی است ، که آبرو در آن حرف اول را می زند .
تلاش واقعی عارفان ین است که با نابود ساختن ذهن جمعی ، تک تک افراد را آزاد سازند تا بتوانند خودشان باشند. به این ترتیب دیگر مشکلی بر س راه نخواهد بود : آنگاه هر کس می تواند هر طور دلش خواست زندگی کند . در حقیقت ، انسانیت فقط آن روزی می تواند به واقع متولد گردد که (( عصیان فرد )) مورد احترام قرار گیرد. انسانیت هنوز زاده نشده است : هنوز در درون رحم به سر می برد . آنچه به عنوان انسانیت ملاحظه می کنید ، صرفا یک پدیده ی بسیار مخدوش و در هم و بر هم است – مگر آن که به هر کس آزادی فردی – آزادی مطلق – بدهیم تا خودش باشد و به شیوه خودش اعلام موجودیت کند … و البته به نحوی که مزاحم دیگران نباشد. این بخشی از آزادی است : هیچ کس نباید برای دیگران سد و مانعی ایجاد کند .
برای خلق کردن باید از همه قید و بندها رها شد ، وگرنه خلاقیت تو چیزی جز تقلید و نسخه برداری نخواهد بود ! فقط یک نسخه بدل ! تو فقط هنگامی می توانی خلاق باشی که فردیت خویشتن را دریابی .
اما تا به امروز رسم بر این بوده که همه در کار یکدیگر فضولی کنند – حتی در چیزهایی که کاملا جنبه ی خصوصی داشته و هیچ ربطی به اجتماع ندارد . به عنوان مثال ، وقتی تو عاشق می شوی ، این چه ربطی به اجتماع دارد ؟ این پدیده ای کاملا شخصی است . به بازار کسب و کار چه کار دارد ؟
بشریت برای رشد به بستر جدیدی احتیاج دارد – به بستر آزادی . سنت شکنی یک واکنش بود – یک واکنش ضروری – اما اگر دورنمای من موفق از کار در آید و به نتیجه برسد ، دیگر ذهن جمعی یی در میان نخواهد بود که مردم را زیر سلطه بگیرد . آنگاه هر کس با خودش راحت است . البته نباید مزاحم دیگران بود – تا آنجا که به زندگی تو مربوط است ، تو باید مطابق با شرایط خودت زندگی کنی . فقط آن موقع ، خلاقیت وجود دارد .
خلاقیت بوی خوش آزادی فردی است .
http://groups.yahoo.com/group/rahseparenoor_reiki
reiki_light3000@yaaoo.com